زهرا توفیقی؛ علی اکبر عبدلآبادی
دوره 6، شماره 16 ، خرداد 1395، ، صفحه 207-233
چکیده
مفسّران آثار افلاطون تفسیر واحدی از نگرش وی دربارۀ زنان به دست ندادهاند؛ زیرا در بررسی آثار افلاطون با قطعاتی ناسازگار، پیچیده و پراکنده در این باره روبهرو شدهاند. از یک سو، افلاطون برای زنان حقوق ...
بیشتر
مفسّران آثار افلاطون تفسیر واحدی از نگرش وی دربارۀ زنان به دست ندادهاند؛ زیرا در بررسی آثار افلاطون با قطعاتی ناسازگار، پیچیده و پراکنده در این باره روبهرو شدهاند. از یک سو، افلاطون برای زنان حقوق اجتماعی محدودی قائل بود و آنان را موجوداتی ناتوان و حقیر میدانست. از سوی دیگر، او در چینش آرمانشهر خود برای رسیدن به عدالت، نقشهای اجتماعی مهمّی برای زنان همچون مردان قائل بود و نیز آنان را از حیث استعداد و طبیعت با مردان یکی میدانست. آنچه در این میان اهمّیّت دارد و ما در این مقاله در جستوجوی آنیم، انگیزه و هدف افلاطون از پرداختن به این موضوع است؛ خاصّه اینکه ما رویکردی وحدتگروانه در اخلاقشناسی و سیاستشناسی افلاطونی را شاهدیم که مبتنی بر آرای مابعدالطّبیعی اوست. به این ترتیب، در این مقاله، از چشماندازی تاریخیـاجتماعی به دورة یونان باستان، نظرگاههای فلسفی افلاطون دربارۀ زنان و تفسیرهای متفاوتی را که در روزگار ما از آنها شده است، بررسی میکنیم. در پایان، به این نتیجه میرسیم که افلاطون سعادت جامعه را در عدالتی میدید که در همة انسانها، بدون در نظر گرفتن جنسیّت و توانایی آنان، صورت واحدی دارد؛ و، ازاینرو، دغدغة او بالا بردن حقوق اجتماعی زنان نبوده است.