سیدعلی اصغری
چکیده
بستر کاوش مقالهی پیش رو، بحث عینیت اخلاق است که در حوزهی فرااخلاق مطرح میشود. اتخاذ موضع دربارهی این که آیا اخلاق عینی هست یا نه (و اگر عینی است، از چگونه عینیتی برخوردار است) کانون بحثهای هستیشناختی ...
بیشتر
بستر کاوش مقالهی پیش رو، بحث عینیت اخلاق است که در حوزهی فرااخلاق مطرح میشود. اتخاذ موضع دربارهی این که آیا اخلاق عینی هست یا نه (و اگر عینی است، از چگونه عینیتی برخوردار است) کانون بحثهای هستیشناختی فرااخلاق بوده است. تحلیل تجربهی اخلاقی متعارف (شهودها و دریافتهای افراد غیرفیلسوف) دربارهی عینیت اخلاق، نزد متفکران فرااخلاق جایگاه ویژهای دارد و ایدههای فلسفی را خود بر زمینهی این تحلیل بنا میکنند. اما در این سیر و تحلیل، معمولاً مرز تجربهی اخلاقی متعارف با ایدههای فیلسوفان مبهم است. مقالهی پیش رو تلاشی است در تفکیک «معطوف بودن اخلاق به عینیت (مباع)» بهعنوان جهتگیری تجربهی اخلاقی متعارف، از «عینیتگرایی دربارهی اخلاق» بهعنوان یک جهتگیری نظری در فرااخلاق. این تفکیک، اولاً معلوم میکند که مباع به چه معنی و چگونه در فرااخلاق نقش ایفا میکند زیرا هم رابطهی آن با نظریهی فرااخلاقی بهطور کلی روشن خواهد شد و هم این که چگونه عینیتگرایی را در موقعیت اولیهی بهتری نسبت به نظریههای رقیب قرار میدهد. نقشی که برای مباع تبیین خواهیم کرد، بر اساس برخی مطالعات حوزهی روانشناسی فرااخلاق به چالش کشیده شده است. از این بحث کردهایم که چرا این چالش نمیتواند مباع را زیر سؤال برد. ناعینیانگاران برای وانهادن مباع و غلبه بر موقعیت اولیهی بهتر عینیتگرایی ناگزیرند استدلال(های) قوی اقامه کنند. خواهیم دید که دو استدلال علیه وجود امور واقع عینی اخلاقی، به هدفشان دست نمییابند.