پرهام مهرآرام
چکیده
کلسن نظریهی خود را «نظریهی ناب حقوقی» نامیده است. «ناب بودگیِ» این نظریه به معنای آغشته نشدن حقوق به هر امر غیرحقوقی است که خود مستلزم جدایی حقوق از اخلاق است. بر همین پایه کلسن میکوشد ...
بیشتر
کلسن نظریهی خود را «نظریهی ناب حقوقی» نامیده است. «ناب بودگیِ» این نظریه به معنای آغشته نشدن حقوق به هر امر غیرحقوقی است که خود مستلزم جدایی حقوق از اخلاق است. بر همین پایه کلسن میکوشد صورت ایدئالی را از حقوق ارائه دهد که از اخلاق متمایز باشد. او در دوران آغازین اندیشههایش این صورت ایدئال را گزارهای شرطی می داند که مخاطبانش اجرا کنندگان حقوق هستند. این در حالی است که گزارهای اخلاقی غیر شرطی بوده و مستقیم بر اتباع خود امر میکنند. اما هنجاری بودن پوزیتیویسم او سبب میشود که معنای این گزارهی شرطی به یک الزام حقوقی تکلیف-محور اشاره کند و در معنا و عینیت خود با گزارههای اخلاق همانند باشد؛ یعنی الزام حقوقی در این دوره بر «بایدی» بنا شده است که همانند همتای اخلاقیش ریشه در ضرورت عقلانی دارد. این امر به هنجار بنیادین بهعنوان سرچشمهی این ضرورت چهرهای اخلاقی میبخشد و آشتی دادن ناب بودگی نظریهی کلسن با هنجاری بودنش را دشوار میکند. کلسن که خود از این مشکل آگاه بود، میکوشد با طرح نظریهی قدرتدهی که در آن «باید» در معنای اعطای صلاحیت فهمیده میشود، الزام حقوقی را بهعنوان مفهومی درجه اول کنار گذاشته و صورت ایدئالی را جایگزین کند که این بار نه امری و نه تکلیف-محور است و نه مستقیم اتباع خود را مخاطب قرار میدهد. بدینصورت او نابترین شکل صورت ایدئال حقوق را ارائه میدهد. این مقاله به تلاش کلسن برای ارائهی نظریهی حقوقیای هنجاری و در عین حال مستقل از اخلاق پرداخته و آن را مورد نقد قرار میدهد.