سوسن کشاورز؛ علی احمدی؛ محمود مهر محمدی؛ یحیی قائدی
دوره 6، شماره 16 ، خرداد 1395، ، صفحه 121-146
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی بنیادهای معرفتشناختی اقدامپژوهی از منظر فلسفۀ انتقادی و تفسیری است. برای رسیدن به هدف مذکور نظریات ویلفرد کار و استفان کمیس، از اندیشمندان فلسفۀ انتقادی، و جان دیویی و ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش بررسی بنیادهای معرفتشناختی اقدامپژوهی از منظر فلسفۀ انتقادی و تفسیری است. برای رسیدن به هدف مذکور نظریات ویلفرد کار و استفان کمیس، از اندیشمندان فلسفۀ انتقادی، و جان دیویی و ریچارد رورتی، از اندیشمندان فلسفۀ تفسیری، بهعنوان نمایندگان این دو فلسفه، مورد بررسی قرار گرفت. روش این پژوهش تحلیل تطبیقی است. الگوی استفادهشده در این زمینه الگوی جرج زی. اف. بردی لهستانی است که چهار مرحلۀ توصیف، تفسیر، همجوارسازی و مقایسه را در مطالعات تطبیقی شامل میشود. از جمله یافتههای این پژوهش عبارت است از تأکید هر دو رویکرد فلسفی بر پیوند بین نظر و عمل در اقدامپژوهی، ارتباط دیالکتیکی و منظم بین عمل و نظر در آن و تلاش هر دو رویکرد فلسفی برای ترمیم شکاف احتمالی بین نظر و عمل در اقدامپژوهی. تفاوتهایی که مشاهده شد مربوط به نسبی بودن حقیقت از منظر فلسفۀ تفسیری و تکیۀ فلسفۀ انتقادی بر عقل استعلایی کانتی بود. یافتۀ دیگر اینکه دغدغۀ اصلی فلسفۀ تفسیری، افزایش کارایی از طریق تجربه و انجام دادن، و دغدغۀ اصلی فلسفۀ انتقادی آموزش تفکر بازتابی است.