دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220A Stady of A New Cosmological Argument Based on The Possible Worlds and Weak Version of Principle of Sufficient Reasonبررسی استدلال جهانشناختی جدید بر مبنای جهانهای ممکن و اصل جهت کافی حداقلی11423850210.30470/phm.2020.38502FAکاظم راغبیدانشجوی دکتری فلسفه دین پردیس فارابی دانشگاه تهران-طلبه0000-0003-0635-9383محمد محمد رضاییعضو هیئت علمی دانشگاه تهرانJournal Article20181023One of the most important arguments for the existence of god is the cosmological argument. Traditional developments of cosmological argument, which are based on the casual principle and principle of sufficient reason, have always faced many challenges. Hence, this argument has been constantly evolving throughout its history. "a new cosmological argument" is one of the contemporary versions of this argument, which is formulated to get rid of these challenges. This version attempts to provide a different and logical version of the cosmological argument, and this do by using the theories of possible worlds, modal notions and the theory of weak version of principle of sufficient reason. According to this new version of the cosmological argument, the necessity of God's existence for the universe is proved without the need for the strong version of principle of sufficient reason and without the need to prove the casual principle. Consequently, many of the traditional criticisms will be no objection to this argument. In this article, we will first explain the technical terms of this argument, then describe its formulation, and in the end we will discuss some of the most important critiques of this argument.یکی از مهم ترین براهین اثبات وجود خداوند، استدلال جهان شناختی ست. تقریر های سنتی استدلال جهان شناختی، که مبتنی بر اصل علیّت و اصل جهت کافی است، همواره چالش های فراوانی را پیش روی خود داشته است. از این رو، این برهان در طول تاریخ خود، همواره در حال تطوّر و بازنگری بوده است. یکی از تقریرهای معاصر از این استدلال، که برای رهایی از این چالش ها صورت بندی شده است، «استدلال جهان شناختی جدید» است. این تقریر تلاش دارد با بهره از نظریه های جهان های ممکن، مفاهیم وجهی و اصل جهت کافی حداقلی، تقریری متفاوت و منطقی از استدلال جهان شناختی ارائه دهد. بر اساس این تقریر جدید از استدلال جهانشناختی، بدون نیاز به اصل جهت کافی حداکثری و بدون نیاز به اصل علیّت، وجود خداوند برای جهان هستی اثبات می شود، در نتیجه بسیاری از نقدهای سنتی، بر این استدلال وارد نخواهد بود. در این مقاله ابتدا به تبیین اصطلاحات فنی این استدلال خواهیم پرداخت و سپس صورت بندی استدلال را توضیح داده و در انتها برخی از مهم ترین نقدها به این استدلال را مطرح خواهیم کرد.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220the influence of Prichard on Ross's meta ethical views about obligation and its principles and its relation with moral goodnessتأثیر اندیشه های پریچارد بر دیدگاه فرااخلاقی راس در باب ماهیت و اصول الزام و ارتباط آن با خوب اخلاقی43723850410.30470/phm.2020.38504FAبیتا نخعیدانشگاه علامه طباطبائیحسین کلباسی اشتریاستاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی (ره)Journal Article20180816Abstract<br /> One of the concepts discussed in meta ethics which is applied in moral situations and has an important role in moral judgments, is obligation or duty which is normative. William David Ross was a philosopher who talked about this subject in detail and differentiated this concept with that of value. He was highly influenced by Prichard’s thoughts, therefore it is important to scrutinize his moral ideas. This paper tries to examine his intuitionism and meta ethical view in light of Prichard’s thoughts. The method of this research is comparative- analytic, and has used books and on line resources in order to see in what extent he accepted Prichard’s ideas and in what extent we can call his thought new. Finally, this research concludes that although Ross was was highly influenced by Prichard, he could overcome his difficulty and bring up his new idea about primafacie duties and differentiate the concept of obligation with that of good according to his meta ethical views.چکیده<br /> یکی از مفاهیم مورد بحث در فرااخلاق که در سیاقهای اخلاقی بسیار به کار میرود و نقش مهمی در صدور داوری اخلاقی دارد، مفهوم الزام یا وظیفه است که از مفاهیم هنجاری محسوب میشود. از فیلسوفانی که به این مفهوم پرداخت و آن را غیر قابل تقلیل و متمایز از مفاهیم ارزشی میدانست، ویلیام دیوید راس است. او بسیاری از مباحث اخلاقی خود را تحت تأثیر اندیشههای پریچارد بیان داشت؛ از این جهت تبیین دقیق دیدگاه پریچارد در فهم نظریه اخلاقی راس دارای اهمیت بسیار است. لذا، نوشتار حاضر در صدد است تا دیدگاه فرااخلاقی و شهودگرایی راس را در پرتو اندیشه پریچارد به روش تطبیقی- توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای مورد مدّاقه قرار دهد که در چه مواردی از او تأثیر پذیرفته و آیا میتوان به رغم این تأثیرها نظر او را دیدگاهی بدیع محسوب نمود. در نهایت تحقیق حاضر نتیجه میگیرد راس علیرغم تأثیر زیادی که از پریچارد پذیرفته، سعی کرده مشکلات آن دیدگاه را برطرف کند و بر اساس مبانی فلسفی خود نظریه وظیفه در نگاه نخست را ارائه و تمایز میان الزام و خوب اخلاقی را توجیه کند.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220لایبنیتس و تمایز جوهر خدا و مُنادلایبنیتس و تمایز جوهر خدا و مُناد731003850510.30470/phm.2020.38505FAشهین اعوانیعضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایرانJournal Article20181017لایب نیتس فیلسوفی عقلگراست که فلسفه اش نظاممند ، منسجم ولی متفاوت با سایر عقلگرایان است . اکثر عقلگرایان ، مخالف دیدگاه ارسطو هستند. در این مقاله اختلاف منظر آنها با ارسطو و دیدگاه مدرسی بر سر موضوع « جوهر » مد نظر قرار گرفته و به این سئوال ها پاسخ داده شده است که چرا لایبنیتس، بر خلاف سایر عقلگرایان، مخالفتی با ارسطو ندارد ؟ چگونه مُنادولوژی لایبنیتس علیه دکارت و تعریف او از جوهر دو گانه نفس و ماده مطرح شده است؟ تفاوت مُناد و جوهر ارسطویی در تفکر لایب نیتس چیست؟ لایب نیتس مُناد ها را « اتمهای حقیقی طبیعت » میداند. مُنادها عناصر اصلی و بنیادی عالم، موجودات مجرد و بسیط ، شبیه خداوند یعنی خالق خویش اند . هر مُناد جوهری کوشاست. در این صورت آیا خدا هم مُناد است ؟ در مقاله چگونگی نسبت میان مُناد و جوهر و خدا تبیین شده است .لایب نیتس فیلسوفی عقلگراست که فلسفه اش نظاممند ، منسجم ولی متفاوت با سایر عقلگرایان است . اکثر عقلگرایان ، مخالف دیدگاه ارسطو هستند. در این مقاله اختلاف منظر آنها با ارسطو و دیدگاه مدرسی بر سر موضوع « جوهر » مد نظر قرار گرفته و به این سئوال ها پاسخ داده شده است که چرا لایبنیتس، بر خلاف سایر عقلگرایان، مخالفتی با ارسطو ندارد ؟ چگونه مُنادولوژی لایبنیتس علیه دکارت و تعریف او از جوهر دو گانه نفس و ماده مطرح شده است؟ تفاوت مُناد و جوهر ارسطویی در تفکر لایب نیتس چیست؟ لایب نیتس مُناد ها را « اتمهای حقیقی طبیعت » میداند. مُنادها عناصر اصلی و بنیادی عالم، موجودات مجرد و بسیط ، شبیه خداوند یعنی خالق خویش اند . هر مُناد جوهری کوشاست. در این صورت آیا خدا هم مُناد است ؟ در مقاله چگونگی نسبت میان مُناد و جوهر و خدا تبیین شده است .دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220Kant's transition from the ethical-civil state to Juridical-civil state and create moral/political communityگذار کانت از وضع اخلاقی-مدنی به وضع حقوقی-مدنی و ایجاد اجتماع اخلاقی/سیاسی1011323850710.30470/phm.2019.109776.1631FAمحمود صوفیانیهیات علمی دانشگاه تبریز0000-0003-1800-8943محسن باقرزاده مشکی بافدانشجوی دکترا، رشته فلسفه، دانشگاه تبریزJournal Article20190617In the book of Groundwork of the Metaphysics of Morals, Kant deals with postulating strategic terms such as free will, autonomy, the law of reason, the duty, and the complex relationship between them, which incorporate in kant's thought the base of the doctrine of Kant's ethics, law, and politics. In the meantime, not only moral is itself based on a struggle between will and law, but also moral is in a Double-sided dialectical relationship the foundation of the formation of a free will, autonomy, and realization metaphysics within man as an end. But when these autonomy beings try to create a community and form ethical-civil state with common rules based on moral guarantee In the outside world, they will be captured by another who believes in absolute freedom, In this area, my freedom will not be guaranteed. Therefore, one has to enter another situation in which all his rights are guaranteed by a external warranty, which is nothing but a juridico-civil state. Therefore, mankind, in order to preserve morality (and consequently its autonomy and freedom)from The ethico-civil state, which is merely subject to internal control, enters the juridico-civil state All duties are subject to external Legislation.کانت در کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق به وضع اصطلاحات استراتژیکی همچون اراده آزاد، خودآیینی، قانون عقل، وظیفه و نسبت پیچیده میان آنها میپردازد که بنیاد آموزه اخلاق، حق و سیاست کانت را شامل میشوند. در این بین نه تنها اخلاق خود بر اساس کشمکش میان اراده و قانون ایجاد میشود بلکه اخلاق در نسبتی دوسویه و دیالکتیکی بنیاد شکلگیری اراده آزاد، خودآیینی و متحقق کنندهی مابعدالطبیعه درون انسان به عنوان غایت نیز هست. اما زمانیکه این موجودات خودآیین سعی به ایجاد اجتماع و تشکیل وضع اخلاقی-مدنی با قوانین مشترک براساس ضمانت اخلاقی میگیرند در ساحت بیرونی اسیر دیگریای خواهند شد که خویش را دارای آزادی مطلق میداند و در این ساحت، آزادی من هیچ ضمانتی نخواهد داشت. بنابراین آدمی بایستی پای به وضعی دیگر گذارد که تمامی حقوق او در آن دارای ضمانت خارجی باشد که آن چیزی جز وضع حقوقی-مدنی نیست. بنابراین آدمی برای حفظ اخلاق( و به تبع آن خودآیینی و آزادی خویش) از وضع اخلاقی-مدنی که صرفاً تحت نظارت الزام درونی است به وضع حقوقی-مدنی وارد میشود که تمامی تکالیف دارای الزام و قانونگذاری خارجی هستند.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220revelation of enlightenmentبسطپذیری معارف وحیانی در گسترۀ ولایت1331623850810.30470/phm.2020.38508FAهادی فناییدانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوینJournal Article20180826در این جستار، به بسطپذیری معارف وحیانی و گشودگی زمینه ارتباط انسان با منبع وحیانیـالهی برپایه سه ساحت اندیشههای فلسفی و عرفانی اندیشمندان مسلمان، ونیزقرآن و متون روائی پرداخته شده است. حکما و عارفان مسلمان معتقدند ولایت به-منزلۀ روح این جهان و مجرای فیض الهی است و همچنین باطن و جوهرۀ نبوت است. انسان کامل با ارتقای وجودی و سیر باطنی و زدایش حجابهای گونهگون از نفس خویش در مرتبۀ نخست به مقام ولایت الهی میرسد. در چنین مرحلهای ولی خدا به ملاء اعلی متصل و مرتبط میگردد و حاصل این ارتباط و اتصال گشوده شدن باب گنجینۀ معارف وحیانی به روی او است. از طرفی ولیّ خدا مجرای فیض الهی تا لحظۀ وقوع قیامت است. هر کمال و خیری از جمله معرفت و معنویت عرشی و قدسی در پرتو ولایت ولی خدا به انسان میرسد. همانگونه که گسترۀ ولایت در نظام تکوین تا دامنۀ قیامت جریان دارد و حضور ولیّ خدا در جهان همیشگی است، از اینرو معارف وحیانی نیز به تبع حضور ولیّ خدا در عالم، تا آستانۀ واقعۀ قیامت بسط میپذیرد. بسطپذیری معارف وحیانی از پیامدهای استمرار ولایت محسوب میگردد و این بسطپذیری منافاتی با خاتمیت پیامبراعظم(ص) ندارد. بنابراین بسط معارف وحیانی اختصاص به دورۀ انبیا و اوصیا ندارد و جایگاهی است که برای هر انسانی با لحاظ شرایط ویژه از جمله طهارت درون و سعه وجودی گشودگی دارد. بسطناپذیری وحی رسالی و تشریعی با ختم نبوت امری قطعی است.در این جستار، به بسط پذیری معارف وحیانی و گشودگی زمینه ارتباط انسان با منبع وحیانی- الهی بر پایه سه ساحت اندیشههای فلسفی و عرفانی اندیشمندان مسلمان و نیز قرآن و متون روایی پرداخته شده است. حکما و عارفان مسلمان معتقدند ولایت بهمنزلۀ روح این جهان و مجرای فیض الهی است و همچنین باطن و جوهرۀ نبوت است. انسان کامل با ارتقای وجودی و سیر باطنی و زدایش حجابهای گونهگون از نفس خویش در مرتبۀ نخست به مقام ولایت الهی میرسد. در چنین مرحلهای ولی خدا به ملأ اعلی متصل و مرتبط میگردد و حاصل این ارتباط و اتصال گشوده شدن باب گنجینۀ معارف وحیانی به روی او است. از طرفی ولی خدا مجرای فیض الهی تا لحظۀ وقوع قیامت است. هر کمال و خیری ازجمله معرفت و معنویت عرشی و قدسی در پرتو ولایت ولی خدا به انسان میرسد. همانگونه که گسترۀ ولایت در نظام تکوین تا دامنۀ قیامت جریان دارد و حضور ولی خدا در جهان همیشگی است، ازاینرو معارف وحیانی نیز بهتبع حضور ولی خدا در عالم تا آستانۀ واقعۀ قیامت بسط میپذیرد. بسط پذیری معارف وحیانی از پیامدهای استمرار ولایت محسوب میگردد و این بسط پذیری منافاتی با خاتمیت پیامبر اعظم (ص) ندارد؛ بنابراین بسط معارف وحیانی اختصاص به دورۀ انبیا و اوصیا ندارد و جایگاهی است که برای هر انسانی با لحاظ شرایط ویژه ازجمله طهارت درون و سعه وجودی گشودگی دارد. بسط ناپذیری وحی رسالی و تشریعی با ختم نبوت امری قطعی است.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220Review of three arguments Sollami, Torsi and Hefz Al nesbe( maintaining the relation) in proving finiteness of dimensions based on Mullah Abdul Razzaq Lahiji's viewبررسی سه برهان سلّمی، تُرسی و حفظ النسبة در اثبات تناهی ابعاد با تکیه بر دیدگاه ملا عبدالرزاق لاهیجی1631953850110.30470/phm.2020.38501FAسید رضا مؤذندانش آموخته دکتری، گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان ،اصفهان، ایرانمحمد مهدی مشکاتیگروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی ، دانشگاه اصفهانJournal Article20180805Finiteness of dimensions is the confirmation default of many philosophical approaches. This article based on Abdul Razzaq Lahiji's views addresses this issue. First, it analyzes the exact structure of the problem and shows the exact formulation of the problem to remove structural ambiguity and linguistic and subjective ambiguity, after that identifies this problem. This article suggests that it is better to examine this issue in teachings, although in realization, the philosophers have categorized this issue in natural sciences and theology. As a judge between classifying this issue in natural sciences and theology, Mir Damad's view that is classification in theology is underlined by the article. This article, in reasoning for the scientific recognition of finiteness of dimensions analyzes three arguments of its six_ dimensional arguments that are close to exit based on Lahiji's view. Among these three arguments Lahiji considers only the argument of maintaining the relation empty of any impediment and considers the other two arguments specifically from the claim. This article monitors the scientific evolution in these three arguments and reports it as an innovation in its reasoning.چکیده <br /> تناهی ابعاد پیش فرض تصدیقی بسیاری از رهیافت های فلسفی است. بر این اساس فیلسوفان مسلمان به این مسأله توجه بسیار نشان داده اند. تنها ملاصدرا در چهار بحث مهم اثبات محرک بلا متحرک، اثبات واجب الوجود، اثبات ملائکه عقلی، فرق بین جسم زمینی و أخروی از تناهی ابعاد به عنوان مقدمه استدلال استفاده کرده است. اما تبار و ساختار این مسأله به درستی مشخص نیست. عده ای این مسأله را در طبیعیات و عده ای آن را در الهیات دسته بندی کرده اند. میرداماد بر کسانی که این مسأله را جزء طبیعیات دانسته اند تاخته است. قوشجی بر سه دلیل اثبات کننده آن (سلمی، ترسی و حفظ النسبه) اشکال وارد می کند. این مقاله با تکیه بر دیدگاههای عبدالرزاق لاهیجی تناهی ابعاد را می کاود. ابتدا ساختار دقیق این مسأله را تحلیل می کند و صورتبندی دقیق مسأله را نشان می دهد تا از کژتابی و ابهام زبانی و ذهنی مسأله را بپیراید. پس از آن این مسأله را تبارشناسی می کند. این نوشتار نشان می دهد بهتر است این مسأله در تعلیمیات مورد بررسی قرار گیرد لاهیجی از میان سه برهان اثبات کننده تنها برهان حفظ نسبت را خالی از هر خللی می شناسد و دو برهان دیگر را أخص از مدعا می داند. با این حال اشکالات قوشجی را رد می کند. این مقاله تطورات علمی در این سه برهان را رصد می کند و به عنوان نوآوری در استدلال آوری آن را گزارش می کند.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220Explaining and criticizing Shahid Sadr's view of the real worldتبیین و نقد نگاه شهید صدر به عالم واقع1972243850910.30470/phm.2020.38509FAعباس اسالمحوزه علمیه، قم، ایرانحسین فقیهدانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایرانJournal Article20181104In Islamic philosophy tradition the discussion of reality in three aspects of priority of existence and fact itself are crystalized.it will be understood by searching in those topics that some thinkers believe that reality world equal and some others recognize them as a part of existence. Shahid Sadr will be categorized in latter group. He by providing this claim that reality world is more developed than existence. Some implications like copulative existence, none existing, and rightness and badness of action and consequential property of quiddity and philosophical secondary intelligible can be seen in this world and by accepting its objectivity of this implication , they do not accept its objectivity of its existence. He base on true issues in which topics from the beginning were assumed tautological predication in both mind and existence as a none existing matter and also by proving the unity of occurrence and container of qualification in philosophical secondary intelligible and by providing secondary intelligible that we cannot assume it in existence world, try to prove vast reality world from existence . reaching to contradiction and replacement of world of mind with reality world is one of possible criticism upon this point of view. Following research tries by delving in his works, clarify essence and finiteness of reality world from point of view Shahid Sadr and also tries to analyze his argument upon this claim.در سنت فلسفی اسلامی بحث از واقعیت در سه مبحث اصالت وجود و ماهیّت، مبحث نفسالامر و مساوقت شیئیّت با وجود متبلور است. با جستجو در این مباحث دانسته میشود که برخی متفکران، عالم واقع را مساوی و عدهای دیگر آن را اعم از وجود دانستهاند. شهید صدر در زمره گروه اخیر قرار میگیرد. ایشان با طرح این ادّعا که عالم واقع وسیعتر از وجود است برخی مفاهیم چون وجود رابط، معدومات، حسن و قبح افعال، لوازم ماهیّات و معقولات ثانی فلسفی را متحقق در این عالم دانسته است و در عین قائل شدن به خارجیّت این مفاهیم، خارجیّت آنها را به واسطه وجود نمیداند. ایشان با استدلال بر قضایای صادقی که موضوعات آنها از ابتدا به حمل اوّلی ذاتی، هم در ذهن و هم در خارج، معدوم فرض شدهاند و همچنین با اثبات اتّحاد ظرف عروض و ظرف اتّصاف در معقولات ثانی فلسفی و در ادامه با طرح معقولات ثانیهای که نمیتوان آن را در عالم وجود محقق فرض نمود، به اثبات عالم واقع وسیعتر از وجود میپردازد. منتهی شدن به ارتفاع نقیضین، امکان جایگزینی عالم ذهن به جای عالم واقع از جمله انقادات وارد بر دیدگاه ایشان است پژوهش پیش رو سعی دارد با جستجو در آثار ایشان ماهیّت و حدود و ثغور عالم واقع را از منظر شهید صدر روشن نموده، به بررسی و نقد استدلالات ایشان بر این ادّعا بپردازد.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220An ontological approach to the knowledge by presence from the viewpoint of Sadr al-Mutallehinرهیافتی هستی شناسانه به علم حضوری از نگاه صدرالمتألهین2252463851010.30470/phm.2020.38510FAمحمد جواد پاشاییاستادیار گروه فلسفه و حکمت دانشگاه شاهد تهرانJournal Article20180827Knowledge by presence is cognition in which, object known, is the truth of the object, and it turns out to be apparent to the knower.<br /> Although this knowledge is possible in both the epistemological and ontological fields, but consideration of its ontological dimension leads to a more explicit need for a philosophical scholar. The ontological study of the knowledge by presence, along with the coordinates of "the existence of knowledge by presence "," being hierarchical and the unity of the components of the Knowledge by presence ", are from the author's findings in the analysis of the ontological dimension of this knowledge . It is very important to know that the acquisition of these findings in the transcendentalist wisdom is due only to the overlapping of the rules of knowledge with the provisions of existence. As the hierarchical Features of the knowledge by presence is also the product of this overlap. The unity or identity between components (according to the different types of knowledge by presence from the other results, the ontological explanation of the knowledge by presence is in Sadra's view. It is emphasized that the descriptive analytic study of the knowledge by presence, in consideration of its ontological dimension, has distinguished this article from other studies in this field that are based on the epistemological value of knowledge by presence.شناخت حضوری شناختی است که در آن، معلوم، حقیقت شیء بوده و خود بعینه نزد عالم حاضر می-گردد. هرچند این معرفت در هر دو ساحت معرفت شناختی و هستی شناختی امکان بررسی دارد، لکن تامل در بعد هستی شناختی آن، ضرورت افزونتری را فراروی یک پژوهشگر فلسفی قرار می نهد. مطالعه هستی شناسانه علم حضوری در ضمن مختصاتی چون «وجودی بودن علم حضوری»، «ذو مراتبی علم حضوری» و «اتحاد یا وحدت اجزای علم حضوری» از یافته های نگارنده در تحلیل بعد هستی شناختی این معرفت به شمار می رود. بسیار حائز اهمیت است که بدانیم وصول به این یافته ها در حکمت متعالیه تنها از همپوشانی احکام علم با احکام وجود، ناشی شده است. همچنانکه خاصیت تشکیک پذیری علم حضوری نیز محصول همین همپوشانی می باشد. وحدت یا اتحاد میان اجزا (حسب اقسام مختلف علم حضوری)، از نتایج دیگر تبیین هستی شناسانه علم حضوری در نگاه صدرایی به شمار میرود. تاکید می شود که روی آوردِ تحلیلی توصیفی مساله علم حضوری با نظر به بررسی بعد هستی شناختی آن، این نوشته را از سایر پژوهشهای موجود در این حوزه که ناظر به ارزش معرفت شناختی علم حضوری اند، متمایز ساخته است.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220A critical discussion of Libet’s Experimentsنقد و بررسی آزمایشهای لیبت2472753851110.30470/phm.2020.38511FAبهرام علیزادهگروه آموزشی فلسفه
دانشکده ادبیات
دانشگاه خوارزمیJournal Article20180809Abstract<br /> Libet’s experiments, showing that we become aware of our intention to act only after we have unconsciously formed it. Based on these experimental studies, Some claim that we do not possess free will. This paper offers three responses to this claim; First, it is doubtful that actions studied in the Libet’s experiments are ideal exemplars of free will. They are at best ‘degenerate’ examples of free will. Second, Libet uses such terms as ‘urge’ and ‘intention’ interchangeably. An alternative interpretation of Libet’s results says, what the subjects were required to report was not a conscious intention or decision to act, but rather a perceived urge to move. Third, Libet’s results do not constitute a separate challenge to our freedom. It is merely rehearsing the claim that determinism is incompatible with free will. So, Libet’s experiments provide no evidence against compatibilist notion of free will. <br /> Keywords: Libet’s experiments, Free will, Readiness potential, Conscious decision, Compatibilism.آزمایشهای لبیت –علیالادعا- نشان میدهند که فرآیندهای ناآگاهانه مغزی، قبل از آنکه از آنها باخبر شویم، تصمیمهای ما را شکل میدهند. برخی بر اساس این مطالعات تجربی مدّعی شدهاند که ما فاقد اراده آزاد هستیم. در این مقاله سه پاسخ به این مدّعا ارائه شده است: نخست، بسیار محل تردید است که افعال مورد مطالعه در آزمایشهای لیبت نمونۀ کاملِ افعالی باشند که آزاد شمرده میشوند. چنین افعالی در بهترین حالت نمونههای نازلی از افعال آزاد بشمار میآیند. دوم اینکه، لیبت مفاهیمی مثل "میل" و "قصد" را جابجا بکار میبرد درحالیکه تفسیری جایگزین از دادههای لیبت میگوید آنچه شرکتکنندگان از خود گزارش میکنند تنها میل به حرکت است و نه قصد یا تصمیم به حرکت. و سوم اینکه، نتایج لیبت تهدیدی مستقل بر ضد ارادۀ آزاد بشمار نمیآیند بلکه صرفا تکرار این مدّعا هستند که تعیّنگرایی با آزادی جمع-شدنی نیست. از این جهت، این آزمایشها نمیتوانند دلیلی بر ضدّ همسازگرایی به شمار آیند.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220The Semantics Al-ʿAllāma al-Ḥillī On the Moral Concepts Of hosn and qobhمعناشناسی علامه حلی از مفاهیم حسن و قبح اخلاقی2773013851210.30470/phm.2019.108340.1618FAمحمد رضا بیاتدانشگاه. عضو هیات علمی0000-0002-2900-860Xمحمدحسین کلاهیپژوهشگرJournal Article20190622The semantics, e.g. self-evidence and (in)definability, of moral concepts is one of the considered subjects on Ethics. In this article, we shall try to explore al-ʿAllāma al-Ḥillī's views, as a theologian (mutakallim) considering his moral viewpoints more clearly than his predecessors, on the subject and explain it accordance with the contemporary debates. Unlike Adams, the moral philosopher, although he does not distinguish between moral value and that of obligation, he believes, like Moore, that the moral values are simple and indefinable by ḥaddī definition. It should be noted that unlike Moore claiming that merely “Good” is indefinable, firstly, Ḥillī, I think, believes that both “Good” and “Evil” are like that. Secondly, he asserts a rasmī definition praise and blame desert (istiḥqāq al-madḥ wa al-dhamm). It can be understood from his views that the definability by rasmī definition and self-evidence are compatible. Besides, he takes apart moral values from that of aesthetic. His distinction is similar to that of John Lock separating Primary Qualities from Secondary Qualities.معناشناسی مفاهیم اخلاقی، بداهت و تعریفپذیری یا تعریفناپذیری آنها از زمره مباحث فلسفه تحلیلی اخلاق است. در این مقاله تلاش کردهایم تا با تکیه بر معناشناسی فیلسوفان تحلیلی اخلاق معاصر از مفاهیم اخلاقی، دیدگاه علامه حلی را به عنوان یکی از متکلمان امامیه که بیش از دیگران به مباحث فلسفة اخلاق پرداخته است، توضیح داده و بررسی کنیم. اگرچه علامه حلی مانند آدامز از فیلسوفان تحلیلی اخلاق معاصر، مفاهیم خانوادة «ارزش» را از مفاهیم خانوادة الزام «تفکیک» نکرده است، ولی مانند جورج مور مفاهیم اخلاقی را بسیط و در نتیجه، غیر قابل تعریف حدی میداند. البته، برخلاف مور که تنها مفهوم خوب اخلاقی را غیرقابل تعریف میداند، اولاً هر دو مفهوم «خوب» و «بد» یا حسن و قبح را بدیهی و غیر قابل تعریف میداند، ثانیاً به مدد مفهوم «استحقاق ستایش و نکوهش» از آنها تعریفی رسمی ارائه داده و معتقد است که این نوع تعریف، منافاتی با بداهت آنها ندارد. همچنین، وی همچنین مفاهیم «خوب» و «بد» اخلاقی را از خوب و بد زیباییشناختی جدا کرده و تا حدودی، به تمایز جان لاک میان کیفیات اولیه و ثانویه نزدیک شده است.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220ترسیم و بررسی الگوی ناسازگارگرایی وجوب علّی و مسئولیت اخلاقیترسیم و بررسی الگوی ناسازگارگرایی وجوب علّی و مسئولیت اخلاقی3033263851410.30470/phm.2019.100356.1545FAابراهیم علی پوررئیس پژوهشکده فلسفه وکلامجواد دانشعضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامیJournal Article20190509نسبت میان وجوب علّی و مسئولیت اخلاقی از درازدامنهترین مباحث دهههای اخیر در میان فیلسوفان اخلاق غرب بوده است. مقاله پیشرو میکوشد تا در گام نخست نقشه جامعی از الگوهای مختلف این متفکران را در پاسخ به مسئله اخیر ارائه و سپس تقریرهای ناسازگارگروانه از آن را تبیین و بررسی نماید. آنچنان که خواهیم دید دیدگاه مختار تعین گرایان سخت و راهحل مورد نظر اختیارگرایان به سبب اشکالات و کاستی-هایی چون تنزل عاملهای اخلاقی، تخریب مفهوم <br /> مسئولیت اخلاقی و یا میان تهی نمودن مفهوم کنترل در عامل اخلاقی چندان کارامد نب بعد از بررسی می توان اذعان کرد، هنوز هم رهیافت فیلسوفان مسلمان از قوت بیشتری برخوردار است. اندیشمندان مسلمان اگرچه چندان اقبالی به بحث مستقل و مستوفایی از مسئولیت اخلاقی نداشتهاند، اما در کنار طرح مباحث پراکندهای در خصوص منشاء و قلمرو مسئولیت انسان، به موضوع اختیار عامل اخلاقی در کشاکش با دو محظور علم و ارادة پیشین الهی و نیز ضرورت سابق علّی توجه جدّی داشته و اصولاً کوشیدهاند تا تقریری سازگارگرایانه و منسجم در این باب ارائه کنند. ودهاند.نسبت میان وجوب علّی و مسئولیت اخلاقی از درازدامنهترین مباحث دهههای اخیر در میان فیلسوفان اخلاق غرب بوده است. مقاله پیشرو میکوشد تا در گام نخست نقشه جامعی از الگوهای مختلف این متفکران را در پاسخ به مسئله اخیر ارائه و سپس تقریرهای ناسازگارگروانه از آن را تبیین و بررسی نماید. آنچنان که خواهیم دید دیدگاه مختار تعین گرایان سخت و راهحل مورد نظر اختیارگرایان به سبب اشکالات و کاستی-هایی چون تنزل عاملهای اخلاقی، تخریب مفهوم مسئولیت اخلاقی و یا میان تهی نمودن مفهوم کنترل در عامل اخلاقی چندان کارامد نبوده است . بعد از بررسی می توان اذعان کرد، هنوز هم رهیافت فیلسوفان مسلمان از قوت بیشتری برخوردار است. اندیشمندان مسلمان اگرچه چندان اقبالی به بحث مستقل و مستوفایی از مسئولیت اخلاقی نداشتهاند، اما در کنار طرح مباحث پراکندهای در خصوص منشاء و قلمرو مسئولیت انسان، به موضوع اختیار عامل اخلاقی در کشاکش با دو محظور علم و ارادة پیشین الهی و نیز ضرورت سابق علّی توجه جدّی داشته و اصولاً کوشیدهاند تا تقریری سازگارگرایانه و منسجم در این باب ارائه کنند.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220Supervenience and Moral Realismبررسی و نقد استدلال سایمون بلکبرن از طریق سوپروینینس در نفی اوصاف اخلاقی3273543846010.30470/phm.2019.97526.1521FAبهروز محمدی منفرددانشکده معارف و اندیشه اسلامی، دانشکاه تهرانJournal Article20181126The main purpose of this article is to defend the position of moral realism, that is to defend this general approach to which moral characteristics and attributes are part of the outside world and at least some of the moral propositions are true. To this end, it is first necessary to criticize moral nonrealism arguments and to respond. One of the arguments of moral nonrealism versus moral realism has been formulated through Supervenience. John Mckie and Simon Blackburn, with the help of Supervenience, have argued in defense of moral realism and rejection of moral realism. In this paper we seek to explain, analyze and criticize this argument. So, first, we explain the nature of Supervenience and its domain to the field of ethics, then analyze Blackburn's argument through Supervenience in a critique of moral realism and finally, will criticize this argument.The result of this research is that moral realism is more acceptable than ethical falsehoods.سوپروینینس به معنای فرارویدگی، ابتناء و ترتب بوده و عبارت از نوعی نسبت و ارتباط نامتقارن بین دو دسته از ویژگیهای خاص و متفاوت مثل A و B است. به این صورت که دو دسته از ویژگیها مثل A و B به نحوی ارتباط و وابستگی وجودی دارند که تغییر در ویژگی A بدون تغییر در ویژگی B ممکن نیست و ویژگی A تنها در صورتی بر ویژگی B سوپروین ( مبتنی و مترتب) میشود که تغییر در ویژگی A مستلزم تغییر در ویژگی B باشد. این مقاله به دنبال بررسی و نقد استدلال از طریق سوپروینینس در ردّ واقعگرائی اخلاقی است. جان مکی با استفاده از سوپروینینس اخلاقی – به عنوان یک مقدمه- استدلالی در مقابل واقعگرائی اخلاقی ارائه میکند. سایمون بلکبرن این استدلال را در مقابل واقعگرائی اخلاقی توسعه داد. او آثاری را منتشر کرد که بر اساس آنها، این استدلال در حوزه طبیعی اشکالات و نگرانیهائی برای واقعگرائی اخلاقی ایجاد میکند و بنابراین پروجکتیویسم ردّ میشود. او برای استدلال خویش از ترکیب دو نظریه سوپروینینس اخلاقی و فقدان استلزام بهره میبرد و به این نتیجه میرسد که واقعگرائی اخلاقی نمیتواند "ممنوعیت جهانهای ترکیبی" را تبیین کند، ولی ناواقعگرائی اخلاقی از عهده این کار برمیآید. البته واقعگرایانی از قبیل راس شفر لانداو به این استدلال پاسخ دادهاند و در مقابل ادعا کردهاند که امکان سوپروین شدن اوصاف اخلاقی بر امور توصیفی وجود دارد. در این نوشتار – با تمرکز بر استدلال سایمون بلکبرن- ابتدا گزارشی از سوپروینینس و قلمرو آن به حوزه اخلاق ارائه میشود. سپس استدلال از طریق سوپروینینس در نقد واقعگرائی اخلاقی تبیین و تحلیل میشود. در نهایت این استدلال توسط واقعگرا پاسخ گفته میشود. نتیجه این پژوهش این خواهد بود که نمیتوان با کمک چنین استدلالی به راحتی واقعگرائی اخلاقی را ردّ کرد، هر چند همچنین به معنای پذیرش واقعگرایی اخلاقی نیز نیست.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220The Relationship between Narrative and Ethics with an Emphasis on Paul Ricoeur’s Viewsبررسی نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور3553853851510.30470/phm.2019.100431.1546FAابوالفضل توکلی شاندیزگروه فلسفه اخلاق، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایرانسید حسن اسلامی اردکانیدانشگاه ادیان و مذاهب، دانشکده ادیانسید احمد فاضلیاستادیار گروه فلسفه اخلاق دانشگاه قمJournal Article20190519This paper tries to reflect on the relationship between ethics and narrative, i.e. "narrative ethics", emphasizing the ideas of a great contemporary French philosopher, Paul Ricoeur. For this purpose, after a review of literature regarding narrative and narratology, and then “ethics and narrative”, investigates the relationship between these two from viewpoint of Ricoeur. To do this, his conception of narrative is discussed. Then by introducing the generalities of his moral theory, Ricoeur’s ideas are compared with some major theories of normative ethics. Finally, it is tried to elaborate the ethical aspects of narrative in his writings. It is concluded that, despite the fact that the concept of "narrative ethics" cannot encompass all aspects of Ricoeur's views on ethics, it is, in some respects, of great importance to his ethical views. These include: narrative as the foundation of self; the means of involving "the other" in our life; as a method of attribution of action; as a means of imagination; a poetic mediator between "is" and "ought"; and, finally, the importance of narrative to deepen the virtue ethics, the cultivation of practical wisdom, as well as learning moral principles.این مقاله میکوشد به تأمل در مورد نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور، فیلسوف بزرگ فرانسوی بپردازد. به این منظور پس از نگاهی اجمالی به مفهوم و نظریههای روایت و طرح پیشینه موضوع در مورد نسبت اخلاق و روایت، به سراغ نسبت روایت و اخلاق در آرای ریکور میرود. به این منظور پس ارائه برداشت ریکور از روایت، کلیات آرای اخلاقی وی را مورد بررسی قرار میدهد و میکوشد روشن سازد که آرای اخلاقی وی در گسترۀ اخلاق هنجاری چه جایگاهی دارد. در نهایت مهمترین نسبتهایی که بین روایت و اخلاق در آرای ریکور برقرار هستند را شرح میدهد. نتیجه اینکه تمام ابعاد نظرات ریکور در زمینه اخلاق در ذیل نسبت آن با روایت نمیگنجد، اما نقش روایت در تکوین و انتقال اخلاق بسیار مهم است. از جمله اینکه روایت بنیان «خویشتن» بوده، موجب میشود بتوان «دیگری» را در زندگی «خویشتن» دخالت داد و حضور دیگری، خود سرآغاز اخلاق است. همچنین روایت شیوۀ انتساب کنش و لذا پذیرش مسئولیت اخلاقی است. اهمیت دیگر روایت برای اخلاق این است که محمل تخیل و در نتیجه تخیل اخلاقی است. در نهایت اینکه روایت نقش مهمی در پرورش حکمت عملی دارد چراکه فرصتی را برای تفکر در موقعیت پدید میآورد و همچنین امکان آموزش و انتقال اصول اخلاقی را فراهم میسازد.دانشگاه زنجانتأملات فلسفی2228-525392320200220Explanation of intentionality in Tabatabai's philosophical theoriesتبیین دیدگاه علامه طباطبایی درباره حیث التفاتی محتوا براساس مبانی فلسفی ایشان3874093851710.30470/phm.2019.106917.1600FAحسین اسفندیارفلسفه، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران پردیس فارابی0000-0002-1683-593Xزهرا نجفیسطح سه فلسفه و کلام اسلامیمهدی ذاکریدانشگاه تهرانJournal Article20190506Intentionality is a key concept in philosophy of mind which has been the subject of many discussions of contemporary philosophy. How can Intentionality be possible and how can mental content be determined? It is one of the main issues there which is approached differently based on different philosophical backgrounds. The paper at hand analyzes-and for the first time, Intentionality according to Allame Tabatabii`s philosophical theories. In This content<br /> according to philosophical theories of Allame Tabatabii, not only it is possible to talk about “Intentionality”, but also to find some new answers to its possibility and determination of mental content. It will be a causal explanation which can’t be possible without rejecting materialistic view about the nature of knowledge.The casual theories try to naturalize Intentionality according to casual relationships but The theory of knowledge in Allame`s philosophy reject This overview. from the basis of each object in the world, our represntations can be determinate.حیث التفاتی بعنوان مفهومی محوری در فلسفه ذهن، در کانون گفتگوهای فلسفی قرار دارد.چگونگی امکان حیث التفاتی و نیز نحوه تعین محتوای ذهنی از مسائل مهمّ حیث التفاتی است و تبیین آن مبتنی بر مبانی مختلف فلسفی تفاوت می کند. تاکنون تحقیق درخوری درباره حیث التفاتی محتوا از منظر فلسفه اسلامی خصوصا به قرائت معاصر آن صورت نگرفته است. بدلیل قرابت مفهوم حیث التفاتی با مفاهیم «وجود ذهنی» و «علم»، میتوان این مفهوم را در سیاق فلسفه صدرایی با قرائت علامه طباطبایی مطرح کرد و لذا برای نخستین بار در این مقاله نشان داده شده است که میتوان با طرح این مفهوم و مسائل مربوط به آن و استنطاق مبانی فلسفی علامه طباطبایی، پاسخی نو برای مسئله امکان حیث التفاتی و تعین محتوای ذهنی جست. بطور خلاصه باید گفت کاشفیت ذاتی علم و تجرد آن پاسخگوی امکان حیث التفاتی مفاهیم ذهنی ما بوده و محتوای ذهنی، با توجه به نحوه انتزاع خاص هر علم حصولی از واقعیتِ محکی خود، متعین می گردد و به تعبیر دیگر محکی هر مفهوم و گزاره ای، محتوای آنرا متعین و مشخص می کند.