نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
یکی از مهمترین موضوعات اندیشه دکتر داوری، غرب و غربزدگی و شرایط مواجهه و اخذ و اقتباس از غرب است. وی در نگاه کلی گرایانه خود غرب را دارای هویتی میداند که در مواجهه با آن نمی توان گزینشی عمل کرد و مثلاً چیزهایی را از آن اخذ کرد و چیزهای دیگری را طرد کرد. به نظر داوری غرب یا غربی شدن تقدیر جمعی ماست اما آنچه اهمیت دارد توجه به مبانی و اصول غرب در مواجهه با آن است. در مواجهه با این امر کلی بحث در دموکراسی، آزادی و توسعه از اهمیت محوری برخوردار است. وی دموکراسی جدید غرب را نوعی دموکراسی مجازی و البته ناگزیر میداند که مبتنی بر حق طبیعی است و اساساً داوری ما را به توجه به مبادی این دموکراسی تذکر میدهد. داوری خود را منتقد دموکراسی غربی دانسته ولی نقد خود را نه مبتنی بر مبانی ایدئولوژیک خاص بلکه ناظر به امید و امیدواری به ظهور تفکر معنوی تلقی میکند. اما آزادی نیز به نظر وی نه بیقید و شرط بلکه حقیقت و به تعبیری عبودیت است. داوری تلقی نظریهاش در باب آزادی، به عنوان نظریهای فاشیستی را ناشی از خلط مراتب سیاست و فلسفه میداند. در باب توسعه، وی توسعه را رشد و پیشرفت علم و برقراری نظام روابط و مناسبات خاصی میداند و این نظم، نظم جهانی و واحد است و لذا همگی در نهایت به یک مقصد میرسیم که همان جهان وهمی تکنیکی است. هدف این مقاله نشان دادن این مطلب است که در اندیشه دکتر داوری غرب یک کل حاصل از ترکیب اجزایی نظیر دموکراسی، علم، آزادی، مدرنیته و ... نیست بلکه یک کل است و در مواجهه با غرب بایستی به درهم تنیدگی این مقولات به عنوان یک کل توجه داشته باشیم.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The West and Occidentalism in Dr. Davari’s Thought
چکیده [English]
One of the most important issues in Davari’s thought is the problem of the West and Occidentalism and also conditions of encounter between us and the West. In his holistic view, he regards West as an independent nature that we can not encounter with it selectively; that is adapting something and excluding others. In his view, west and becoming westernalized is our destiny. Considering the foundations of west is what really matters. In this encounter, democracy, freedom and development have a central importance.
He sees the modern democracy as unauthentic democracy. This democracy is inevitable, depending on natural rights. Davari reminds us these foundations. He regards himself as a critic of western democracy. He does not depend his critique on any particular ideological foundation, but on hope to emergence of spiritual thought. Freedom is not unconstratation but truth. Regarding his theory about freedom as a fascist theory is not but conflation of politics and philosophy orders. On the issue of development, he knows that as growth and progress of science and establishing a system of certain relations that is universal and unique. Thus, all of us, finally, will reach to the one and same end, that is the world of unauthentic technical world.
کلیدواژهها [English]
- Davari
- The West
- occidentalism
- Modernity
- encountering
- democracy
- Freedom