کیوان انصاری؛ مالک حسینی
چکیده
وسواسِ ذهنی عبارت است از افکاری ناخواسته که خارج از مهارِ فردِ مبتلا و بهطورِ مکرّر در ذهن پدیدار می-شوند و ایجادِ اضطرابی نامعمول مینمایند. فرد، در واکنش، دست به اعمالِ وسواسی میزند که دافعِ اضطراب ...
بیشتر
وسواسِ ذهنی عبارت است از افکاری ناخواسته که خارج از مهارِ فردِ مبتلا و بهطورِ مکرّر در ذهن پدیدار می-شوند و ایجادِ اضطرابی نامعمول مینمایند. فرد، در واکنش، دست به اعمالِ وسواسی میزند که دافعِ اضطراب و چونان تمهیدی مراقبتی مینمایند، حال آنکه فاقدِ تأثیری پایدار و، در حقیقت، نوعی حمله به خویش اند؛ این اعمال نه برخاسته از ارادهای معطوف به درمان، که برآمده از ارادهای معطوف به تخریب اند. وسواسِ ذهنی عموماً بهعنوانِ بیماری یا اختلالی روانی شناخته میشود و از چشماندازی روانپزشکانه یا روانشناختی موردِ بحث قرار میگیرد؛ امّا در این مقاله، با رجوع به آراءِ نیچه و با مدد گرفتن از مفاهیمِ «کینهتوزی» و «بدـوجدانی» -مفاهیمِ کلیدیِ تبارشناسیِ اخلاق- تحلیلی فلسفی از وسواسِ ذهنی ارائه میشود. بر مبنایِ این تحلیل، بنیادِ وسواس نیروهایی غریزی است که چون نمیتوانند در بُرون تخلیه شوند، به درون جهت برمیگردانند و خودـگناهکارـپنداری را در حکمِ وسیلهای برای خودآزاری به کار میبندند.