دکتر یاریان؛ مجید یاریان
چکیده
دنیای مدرن با ورود بهتمامی ساحات زیست بشر و جایدادن خود در متن واقعیت، چنان عرصه را بر امر متعالی تنگ کرده که گویا ردپایی از آن در متن وقایع برجای نماندهاست. در راستای برونرفت از بحران پدیدآمده، ...
بیشتر
دنیای مدرن با ورود بهتمامی ساحات زیست بشر و جایدادن خود در متن واقعیت، چنان عرصه را بر امر متعالی تنگ کرده که گویا ردپایی از آن در متن وقایع برجای نماندهاست. در راستای برونرفت از بحران پدیدآمده، صدرالمتألهین چهره کارآمدی است که نظام حکمی خود را بر پایه مبانی و اصولی استوار کرده که پیش از او کمتر بهعنوان زیربنای یک اندیشه فلسفی مورد توجه قرار گرفته است. حرکت جوهری ماده و تطور نفس از ماده تا ملکوت، تشکیک وجود و ذومراتب بودن نفس، جایگاه عالم خیال بهعنوان واسطهای میان ماده و عقل، اتحاد نفس با عقل فعال، عینالربط بودن پدیدهها به ذات مستقل الهی و نیز اصول عشقشناسی او، در زمره این مبانیاند. این اصول و مبانی، موجب بروز تأثیری قابلملاحظه و نگرشی متفاوت در شناخت هنر و تبیین فرایند و بهتبع آن، فرآوردههای هنری گردیده و مرزی قابلتأمل میان امر حقیقی و امر مبتذل ترسیم نموده است. عنایت خاص صدرا به حضور امر متعالی در متن پدیدهها، تبیین فلسفی تصویرگری خیال در خلق هنر و جایگاه میانی معنیدار آن، هویت امری انسان، تشبه انسان به خدا در مرتبه خیال، رابطه دوسویه عشق انسانی و هنر و نیز قدسی بودن ساحت هنر اصیل، از جمله دستاوردهای این نگرش، بهشمار می-رود. در این نوشتار، علاوه بر مطالعه اصول وجودشناختی و معرفتشناختی ملاصدرا و تأثیرات آن در فرایند آفرینش هنر، سعی بر آن است که از حقیقت و ابتذال در هنر، الگویی مبتنی بر مبانی استخراج گردد.