حسین فرهادی؛ حسن قنبری
چکیده
کتابِ مقدس، بر آمیختگیِ ایمان و عشق، گواهی میدهد؛ اما هیچگاه عشق محور الهیات قرار نگرفت و الهیدانها به آن بیتوجهی کردند. در این نوشتار ابتدا عواملِ بیتوجهی به مفهومِ عشق در الهیات بررسی شد. این ...
بیشتر
کتابِ مقدس، بر آمیختگیِ ایمان و عشق، گواهی میدهد؛ اما هیچگاه عشق محور الهیات قرار نگرفت و الهیدانها به آن بیتوجهی کردند. در این نوشتار ابتدا عواملِ بیتوجهی به مفهومِ عشق در الهیات بررسی شد. این امر ناشی از پذیرش تصویری از عشق است که دو گونهی آن را جدا میکند: عشق آگاپیک که ریشه در ویژگیهایِ جذابِ معشوق ندارند و عشق اروتیک که بهسبب ویژگیهایِ معشوق انگیخته میشود. نوع اولِ عشق در الهیاتِ کلاسیک پذیرفته شد و عشق در نسبت با خدا و همسایه بر همین اساس تبیین شد اما از نوع دوم معمولا نهی میشد. الهیاتِ عشق در این نوشتار، با تجدیدنظر در این تقسیمبندی، تعریفِ سنتِ اروتیک از عشق را در الهیات میپذیرد؛ زیرا آن را تصویر نارازوار و تبیینپذیری از عشق میداند. در نقد نگرش رایج در باب عشق، از دیدگاهِ آلن سوبل، فیلسوفِ معاصر، استفاده شد؛ براین اساس، نشان داده شد که عشق در نسبت با خدا، در سنت اروتیک تبیینپذیر است و میتواند به چالشها پاسخ دهد. این نگرش لوازم مختلفی دارد، در این نوشتار صرفا به لوازمِ خداشناسانه پرداخته شد که عبارت اند از: خدا شخصوار، انسانوار و دارایِ عواطف است. خداوند حاضر در جهان و در اتحاد با انسان است و از صفتِ مراقبت برخوردار است.