حمیده افلاطونی؛ زهرا خزاعی؛ مجید ملایوسفی
چکیده
حساسیت اخلاقی یک نظریه نسبتاً جدید در فلسفه اخلاق است که ریشههای آن به احساسگرایی اخلاقی قرن هجدهم بازمیگردد. این نظریه بر این اساس استوار است که علاوه بر ادراک عقلی، ادراک حسی و عاطفی نیز در تشکیل ...
بیشتر
حساسیت اخلاقی یک نظریه نسبتاً جدید در فلسفه اخلاق است که ریشههای آن به احساسگرایی اخلاقی قرن هجدهم بازمیگردد. این نظریه بر این اساس استوار است که علاوه بر ادراک عقلی، ادراک حسی و عاطفی نیز در تشکیل پایههای اخلاق، بطور واقعی دخیل هستند. به طور کلی، نظریات معاصر درمورد این موضوع را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: ناواقعگرایانه و واقعگرایانه. جان مکداول، به عنوان یک فیلسوف واقعگرا، از مدل کیفیات ثانویه جان لاک بهره برده تا واقعی بودن ادراکات حسی و عاطفی را تبیین کند. او تفسیری از کیفیات ثانویه مانند رنگها ارائه داده که به عنوان یک الگو برای تبیین ارزشهای اخلاقی ودرک واقعیت ارزشها و نیزتأیید عینیت مطالبات اخلاقی میباشد. از سوی دیگر، مکداول، به عنوان یک طرفدار اخلاق فضیلتمحور، اعتقاد دارد حساسیت اخلاقی یک فضیلت است و همانطور که فضیلت به معنای عام و فضایل خاص مربوط به شرایط متفاوت داریم، یک حساسیت اخلاقی بطور کلی داریمکه ویژگی انسان فضیلت منداست و نیز در موقعیت های خاص، حساسیت های اخلاقی خاص داریم. در حالی که این نظریه جدید و جالب است، با برخی انتقادات نیز مواجه است. یکی از چالشهای اساسی که این دیدگاه با آن مواجه است، تضاد با اصل مهم واقعگرایی میباشد، به این معنی که به عنوان نظریه ای واقع گرایانه، استقلال از ادراکات حسی و عاطفی شخصی را زیر سوال میبرد. در این مقاله به معرفی این دیدگاه و به انتقادات مطرح شده درباره آن پرداخته شد.