سیّد جمال سامع؛ محمّدجواد صافیان
دوره 5، شماره 15 ، آذر 1394، ، صفحه 147-177
چکیده
حقیقت، پرسشبرانگیزترین مسألة فلسفی است که اندیشة فیلسوفان را همواره به خود جلبکردهاست. مارتین هایدگر با تعریف حقیقت به نامستوری (الثیا)، حقیقت را از معیار سنجش صدق و کذب گزاره خارج کرده و به آن ...
بیشتر
حقیقت، پرسشبرانگیزترین مسألة فلسفی است که اندیشة فیلسوفان را همواره به خود جلبکردهاست. مارتین هایدگر با تعریف حقیقت به نامستوری (الثیا)، حقیقت را از معیار سنجش صدق و کذب گزاره خارج کرده و به آن جایگاهی هستیشناسانه بخشیدهاست. در این مقاله ارتباط میان حقیقت و شیء در فلسفة هایدگر بررسی میشود و استدلال میشود که نگاه هایدگر به هستیهای ابزاری تأثیر قاطعی بر حقیقتاندیشی وی داشتهاست. تفسیر ما از ارتباط حقیقت و شیء در فلسفة هایدگر متمرکز بر روی بند 44 وجود و زمان است. این بند اوّلین جایی است که هایدگر مسألة حقیقت را به صورت جدّی مطرح میکند. در عنوان مقاله از واژة دیالکتیک استفاده شدهاست که به نظر میرسد مناسبترین واژه برای بیان ارتباط دوجانبه میان دو موضوع است. بنابراین دیالکتیک حقیقت و شیء، افق سنجش و ارزیابی حقیقت است که از منظر هستیشناسی پیشدستی و هستیشناسی تودستی واکاوی شدهاست. این دو گونه هستیشناسی ناظر بر دو نحوة تقرّب و نزدیکی ما با اشیای درونجهانی است. هدف مقاله نشاندادن پیوند میان این دوگونه هستیشناسی و حقیقتاندیشی است.