علی حسنزاده؛ محمد اصغری
چکیده
در مقالۀ حاضر میکوشیم نسبت بین نظریۀ مثل افلاطون و اندیشههای اخلاقی و سیاسی او را بررسی کنیم. نخست گزارشی اجمالی از سیر تکوین نظریۀ مثل در محاورات «منون»، «فایدون» و «جمهوری» ارائه ...
بیشتر
در مقالۀ حاضر میکوشیم نسبت بین نظریۀ مثل افلاطون و اندیشههای اخلاقی و سیاسی او را بررسی کنیم. نخست گزارشی اجمالی از سیر تکوین نظریۀ مثل در محاورات «منون»، «فایدون» و «جمهوری» ارائه میدهیم. سپس میکوشیم از مسیری دیگر اندیشۀ سیاسی و اخلاقی افلاطون را پیگیری کنیم و برای این منظور به رسالۀ «آپولوژی» و محاورات «پروتاگوراس»، «گرگیاس» و باز «جمهوری» نگاهی میاندازیم. این بررسی ما را به این نتیجه میرساند که «تمثیل غار» افلاطون هم اوج نظریۀ مثل اوست و هم اوج اندیشۀ سیاسی و اخلاقی او. بررسی دقیق «تمثیل غار» و مقایسۀ نکات اصلی مطرحشده در آن با مسائل اصلی محاورات «پروتاگوراس» و «گرگیاس» خصلت سیاسیـاخلاقیِ نظریۀ مثل افلاطون را آشکار میسازد. سقراط، برخلاف سوفسطایی که خود را دربردارندۀ حقیقت میپندارد، صرفاً مغاکِ حقیقت را گشوده نگه میدارد و شاگرد را وامیدارد رو بهسوی آن گرداند. در محاورۀ «مهمانی»، آلکیبیادس این نوع تربیت سقراطی را «جنون فلسفه» مینامد. در پایان سعی میکنیم پاسخی محتمل به انتقادهای پوپر و نیچه از افلاطون بدهیم و نشان دهیم که، برخلاف خوانش تثبیتشده و جاافتادۀ متعالی از نظریۀ مثل، امکان خوانشی درونماندگار از آن نظریه نیز وجود دارد.